تشبیه به چوب (قرآن)خداوند در قرآن کریم با تعابیر زیبایی بعضی از منافقین را به چوب تشبیه فرموده است. ۱ - تشبیه به چوب توخالیپروردگار منافقان را در بی عقلی و نفهمی، به چوب توخالی مانند کرده است. •واذا رایتهم تعجبک اجسامهم وان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسندة.. (و چون آنان را ببينى هيكل هايشان تو را به تعجب وا مىدارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مىدهى گويى آنان شمعك هايى پشت بر ديوارند (كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند) هر فريادى را به زيان خويش مىپندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهيز خدا بكشدشان تا كجا (از حقيقت) انحراف يافتهاند.) در این آیه، منافقان از نظر بی عقلی و نافهمی به چوبهای پوسیده توخالی تشبیه شدهاند. «ظاهرا خطاب و چون ایشان را ببینى و سخنان ایشان را مى شنوى، خطاب به شخص معینى نیست، بلکه خطابى است عمومى به هر کس که ایشان را ببیند، و سخنان ایشان را بشنود، چون منافقین همواره سعى دارند ظاهر خود را بیارایند، و فصیح و بلیغ سخن بگویند. پس تنها رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله وسلم) مورد خطاب نیست. و منظور این است که بفهماند منافقین چنین وضعى به خود مىگیرند: ظاهرى فریبنده، و بدنى آراسته دارند به طورى که هر کس به آنان برخورد کند از ظاهرشان خوشش مىآید، و از سخنان شمرده و فصیح و بجاى آنان لذت مىبرد، و دوست مىدارد به آن گوش فرا دهد، از بس که شیرین سخن مىگویند و گفتارشان نظمى فریبنده دارد. جمله مورد بحث در مقام مذمت منافقین، و متمم جمله سابق است، مىخواهد بفرماید: منافقینى که اجسامى زیبا و فریبنده و سخنانى جاذب و شیرین دارند، به خاطر نداشتن باطنى مطابق ظاهر، در مثل مانند چوبى مىمانند که به چیزى تکیه داشته باشد و اشباحى بدون روحند، همان طور که آن چوب نه خیرى دارد، و نه فائده بر آن مترتب مىشود، اینان نیز همین طورند چون فهم ندارند. (یحسبون کل صیحه علیهم) -این جمله مذمت دیگرى است از ایشان، مىفرماید منافقین از آنجا که در ضمیر خود کفر پنهان دارند، و آن را از مؤمنین پوشیده مىدارند، عمرى را با ترس و دلهره و وحشت بسر مىبرند که مبادا مردم بر باطنشان پى ببرند، به همین جهت هر صیحهاى که مىشنوند خیال مىکنند علیه ایشان است، و مقصود صاحب صیحه ایشان است.» ۲ - تعبیر به چوب خشکتشبیه منافقان، در بی عقلی و نافهمی به چوب خشک تکیه زده بر چیزی، از تشبیهاتی است که خداوند در قرآن آورده است. واذا رایتهم تعجبک اجسامهم وان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسندة... (و چون آنان را ببينى هيكل هايشان تو را به تعجب وا مىدارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مىدهى گويى آنان شمعكهايى پشت بر ديوارند..) «اين، از نظر ظاهر، و اما از نظر باطن «گوئى چوبهاى خشكى هستند كه بر ديوار تكيه داده شده است» «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ». اجسامى بىروح، صورتهائى بىمعنى و هيكلهائى تو خالى دارند، نه از خود استقلالى، نه در درون نور و صفائى، و نه اراده و تصميم محكم و ايمانى دارند، درست همچون چوبهاى خشكِ تكيه زده بر ديوار! بعضى از مفسران روایت كردهاند: «عبداللّه بن ابی» سركرده منافقان، مردى درشت اندام، خوشقيافه، فصيح و چربزبان بود، هنگامى كه با گروهى از يارانش وارد مجلس رسول خدا صلى الله عليه و آله مىشد، اصحاب از ظاهر آنها تعجب مىكردند، و به سخنانشان گوش فرا مىدادند، ولى آنها (به خاطر غرور و نخوتى كه داشتند) كنار ديوار رفته و به آن تكيه كرده، و مجلس را تحت تأثير قيافه و سخنان خود قرار مىدادند، و آیه ناظر به حال آنها است.» ۳ - پانویس۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۳۴۰، برگرفته از مقاله «تشبیه به چوب». |